برای خوشبخت بودن مادر بودن کافیست ...♥♥♥

من وجوجودر هفته نهم ........

    درهفته نهم بارداری شما انگشتان دست‌ها و پاهای کودک، به وضوح قابل رویت می   باشند. هفته نهم بارداری در این هفته گوش‌ها تشکیل می شوند. انگشتان دست‌ها و پاها به وضوح قابل رویت هستند. در این زمان رسماً می توان نطفه را جنین نامید. در این موقع او اندازه یک توت فرنگی می باشد و اندازه‌ای برابر 2/5 سانتی‌متر دارد. دستان او از مچ خم می شوند و می تواند آن‌ها را روی قلب خود بگذارد. پلک‌هایش روی چشمان او را بسته و گوش‌های او در دو طرف سرش در حال شکل گیری است.دستگاه تناسلی او نیز در حال شکل گیری است اما با این وجود هنوز پزشک قادر به تعیین ...
22 شهريور 1392

امروز من وجوجو.......

سلام مامان جونی  خوبی فدات شم اگه ازحال مامانی جویایی عزیزم  مامانی یه روز خوبه یه روز بد  توی دوران بارداری مامانی تااین لحظه روزجمعه ای که گذشت  یکی ازبدترین روزهام بود  مامانی ازصبح که چشامو بازکردم تاشب ازدل پیچه .........دل درد.............حالت تهوع...................... صبح زندایی ناصرزنگ زد دیدحالم خوب نیست گفت بیاخونه عزیزجون منم به یک سختی خودمو خونه عزیزجون رسوندم  هرکار کردم اونجا هم طاقت نیاوردم  وبرگشتم خونه  مامانی خیلی حالم بدبود همه چیز واسم غیرقابل تحمل بود برعکس اون ر...
22 شهريور 1392

من وتمشکم در هفته ی؟.....

سلام عزیزم  میوه عمرم     امروز چهار روز که شما وارد هفته ی هفتم از دنیای آبیت شدی     خدارو شکر که سالمی ببخشید کمی دیر نوشتم عسلم   ولی حالا که می نویسم  با قلبی پر از شوق بودنت می نویسم     نه با دنیایی پر از استرس بودن یا نبودنت   تا لحظه ی دیدارمان فقط 31 هفته باقی است       هفته هفتم   کودک من گوش خارجی و غده‌هایی که بعداً تبدیل به پاهای نوزاد می شوند، قابل رویت هستند. تا انتهای این هفته جنین حدود دو برابر می شود و از 4 الی 5 میلیمتر به 1...
20 شهريور 1392

خوش آمدی میوه ی عمرم .......

 سلام جوجوی من  خوش اومدی ثمره عشق من وباباجونی دیشب اومدم خونه خاله حالم اصلا خوب نبود  باباجونی هم سرکارمشکل پیداکرده بود ازطرف دیگه نگران شما بودم الهی فدات شم خاله جون دید خیلی نگرانم حالم بدبود باباباجونی وخاله وصدالبته به اتفاق شما رفتیم سونوگرافی رنگی عارف واییییییییییییی مامانی نمی تونم توضیح بدم چقدر نگران بودم  فقط زیرلب صلوات می فرستادم ونذرونیاز می کردم باباجونی خیلی نگران بود منم که میدید آروم قرار نداشت هرچی شوخی می کرد که من بخندم وحواسم  پرت شه استرسم کمتر بشه  ولی من حالم خیلی بدتر ازاین حرفها بودد...
20 شهريور 1392

باباجون

سلام باباجونی  خوبی تمشکم  امیدوارم این روزابهت مثل ما سخت نگذره  به من ومامانی که خیلی داره سخت می گذره نمیدونم چی بگم فقط وفقط برات ارزوی سلامتی میکنم من ومامانی خیلی وقت منتظرتیم حالاکه خدالطفش روشامل حال ماکرده اصلادوست نداریم این عشق ونعمت روازخودمون دورببینیم این روزهاخیلی بهمون سخت میگذره  امیدوارم هرچه زودتر رشدکنی واون قلب کوچولوتوببینیم  مامانی خیلی بیشتراز من نگرانه  خوب عزیزم من بهش حق میدم توالان تووجوداونی اون احساساتش نسبت به توخیلی بیشتراز منه  بابایی بعضی وقتا....ولش کن  ولی به د...
20 شهريور 1392

تردیددربودن ونبودنت ......

سلام عزیزم خوبی قربونت بشم  حالم اصلاخوب نیست  نمیتونم واست توضیح بدم امروزرفتم سونوگرافی دوباره همون حرفاروزد ساک حاملگی دوبرابرشده اماازشما کوچولوی مامان خبری نیست مامانی چراایقدر ناز میکنی چرا من وباباجون رو اینقدر ناراحت و اذیت می کنی عصررفتم پیش دکتر (باغبان )حالم ازاونی که بودبدترشد میگهاگه هفته دیگه دیده نشی یعنی حاملگی پوچ وایییییییی خدایا   وقتی دکتر داشت باهام حرف میزداشکهام سرازیرشده بود عزیزم باورم نمیشه اصلانمتونم باورکنم که نباشی ولی من نادامیدنمی شم خداخیلی بزرگترازاین حرفهاست اون صدای منوشنیدکه توروب...
18 شهريور 1392

من وانتظار تا یک هفتههههههههههههههه

  سلام مامان جوند الهی مامان فدات شه عشقم  الهی قربونت برم که یه هفته خواب وخوراک ازم گرفتی  مامان جونی حالم اصلاخوب نیس تاچشام گرم میشه ازکمردردبیدارمیشم  دیشب حالم خیلی بدبود تاصبح گریه کردم میترسم عشقم میترسم مامان جونی توهم بخای تنهام بزاری وای ووووووووووای خداجون نه فکرشم دیونم میکنه  جوجوی مامانی قول بده تنهامون نزاری  عشقم بزار واست بگم چی به منو باباجونی ازدیروز گذشت به حساب خانوم دکترحقی شماجوجوی مامان شش هفته شدی منم گفتم برم سونوگرافی  که ازتشکیل قلب سلامتی شما گلم خاطرجمع...
16 شهريور 1392

حضور تودرمن به نام مادر..........

                              سلام مامان جونم الهی فدات شم             لحظه  ای که تست اولم 92/5/30 مثبت بود ازخوشحالی نمدونستم چیکارکنم هرکه ندونه شماعزیز مامان خبرداری خیلی وقته منتظرت بودم مامان جون  بااومدنت امید روبه خونه آوردی فدات شم اینقدرباهات حرف دارم گلم   که رشته کلام ازدستم رفت مامان جونی  الهی قربونت برم فدای آمدنت موندنت بشم عشق مامان وبابا عزیزم صبح ب...
8 شهريور 1392